کسی صدای منو میشنوه ؟

ساخت وبلاگ
امروز دوشنبه هست.من هیچ مشکلی ندارم. خودم و خانوادم سالم هستیم.توی یه دانشگاه خوب اون رشته ای رو که دوست دارم٬ دارم میخونم.به اندازه کافی و یا حتی خیلی بیشتر از نیازم پول توی حسابم هست.من خوشکل و خوش اندام هستم.لباس های خوشکلی دارم .همیشه سر و وضع مناسب و شیکی دارم . نو پوش هستم.من خانواده ی خوبی دارم که توی اغلب شرایط اگر کاری از دستشون بربیاد دریغ نمیکنن.خوابگاهی هستم وتوی اتاقی که هستم بچه های سالم و خوش اخلاق و خوبی هستن.من دوهفته پبش به مسافرت مشهد رفتم.که اتفاقا خیلی هم دوست داشتم
من ناراحتم.من الان پتانسیل گریه کردن رو دارم .من نمیدونم مشکل کار از کجاست.من قرص اهن و فولیک اسید میخورم .چون میگن اغلب ناراحتی خانم ها به خاطر کمبود این دو در بدنشون هست.من همین امروز فولیک اسید خوردم پس چرا اینقدر ناراحت و افسره هستم جوری که حتی میشه از چهره ی من هم این حسم رو متوجه شد.من بیش از اندازه ناراحت و غمگینم. مدام فکرهای منفی مثل شکست و اینا سراغم میاد و کاریشون هم نمیدتونم بکنم.
من نمیدونم باید با خودم چی کار کنم.
من هیچ دوستی ندارم.با هیچ کس صمیمی نیستم اخرین باری که با کسی رفتم بیرون و شام خوردم و یا کافه رفتم رو یادم نمیاد.چرا داره یادم میاد اول تابستان ۹۵ که گذشت با دوتا از بچه های دبیرستان بود.به هر حال خیلی وقت داره ازش میگذره.
برای همین این بیرون رفتنها برام یه جورایی حالت عقده رو پیدا کردن .حاضرم حتی خودم هزینه رو بدم ولی یه ادم هم روحیه باهش که باهم بریم بیرون .
من تنهام .نمیدونم شاید اگر کسی بود که اینقدر تنها نبودم اوضاع فرق میکرد.
شادیم نه... یا دوستان هم روحیه ای داشتم که میشد باهاشون رفت بیرون.
من پنج ترمه که توی این شهر هستم ولی حتی یه دونه دوست صمیمی هم ندارم که باهاش برم بیرون.یا به دردش بخورم و یا به دردم بخوره.البته ۹۰ درصد این رو خودم مقصرم واقعا.از بس ار بچه ها دوری کردم.راستش اخلاقشون رو هم اونقدرها قبول ندارم. برای همین ازشون فاصله گرفتم .فکر میکردم و میکنم که اونا ابهت و اخترام ادم رو بر اثر صمیمیت ار بین میبرن.به شدت از دادن اطلاعات به کسی بدم میاد.و اگر کسی حتی یه سوال که ممکنه از نظر بقیه عادی باشه رو ازم بپرسه میزارم به پای فضولی کردن. برای همین اصلا با کسی صمیمی نیستم.نمیدونم شاید چون از نظر درسی در وضعیت افتضاحی هستم دوست ندارم کسی ازم سوالی بپرسه... چون احساس خار و خفیف بودن میکنم...من نه ترمه میشم.احتمال ۱۰ ترمه شدنم هم خیلی ریاده دارم بهترین شرایط ممکن رو در نظر میگیرم.
چقدر خوبه که نمیشه افکار ادمها رو دید و کسی هم نمیتونه افکار ما رو ببینه.سر کلاس یه درس ریاضیاتی اونم چها واحدی توی فکرهایی بودم که .... یا حتی اون یکی درس چهار واحدی....
امیدوارم دیگه کسی اینجا رو پیدا نکنه ار اشنایان
اگر کسی این ها رو خوند ٬ناشناس هم که شده یه کامنتی بزاره برام .
کسی صدای منو میشنوه ؟...
ما را در سایت کسی صدای منو میشنوه ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bhamine-ke-hast9 بازدید : 202 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 20:46